1 : چطور همان آدم قبلی نباشیم ؟
آیا فردی منفی بافی هستید ؟ دایم در نگرانی به سر می برید ؟ همیشه به خاطر استرس ، کف دست و پاهایتان یرد است ؟ دودلی وتردید رهایتان نمی کند ؟ ناامید هستید ؟ منزوی شده اید ؟ هر کاری را در نیمه راه رها می کنید ؟ تکامل گرا هستید ؟ می ترسید ؟ از تنبلی و بی حوصلگی تان کلافه شدید ؟
بهترین راه برای مقابله با قدرت منفی درون این است که هیچ توجهی به آن نکنید ، زیرا هر چه بیشتر حواستان را به آن بدهید ، بهای بیشتری نیز به آن داده اید و دیگر مجالی برای دیدن خوبی ها و مثبت اندیشی نمی ماند .
با جایگزینی افکار منفی توسط افکار مثبت ، بدی ها ، در ما تابود می شوند و درست مثل این است که در یک جای تاریک نور بتابد و ظلمت و تاریکی را از بین ببرد .
از همین الآن شروع کنید ، در همان جایی که هستید با هر وضعیت و موقعیتی :
افکارتان را از صافی رد کنید . فکر های خوب ، روشن ، مثبت ، سازنده ، مشوق ، آذام بخش ، شاد و دوست داشتنی را نگه داشته و پس از آن افکار منفی ، کسل کننده و باز دارنده را دور ریختید ، آن افکار خوب ار تقویت کرده و مدام به آنها بپردازید تا عادت تان شوند . آن قدر پیش روید که دیگر نتوانید طور دیگری فکر کنید !وقتی که موفق به انجام چنین کاری بشوید ، تمام زندگیتان متحول خواهد شد ، همان طور که خود شما هم دیگر آن آدم قبلی نیستید .
رسیدن به این مقصود اصلا سخت نیست ، فقط تمرین مداوم می خواهد : درست مثل هر کار موفق دیگری !!!
2 : ابراز علاقه از ارکان اصلی تربیت !
آلبرت پسر کوچک هفت ساله ای که یک دفعه در خیابان شروع به گریه می کند ، پدر و مادرش به او می گویند خجالت بکش پسر ها که گریه نمی کنند ! »
اگر ادامه بدهی ، همین جا تو را می گذاریم و می رویم ، وقتی گریه می کنی چقدر قیافه ات خنده دار می شود ! نگاهش کن ، پسر به این بزرگی مثل دختر بچه ها گریه می کند !
البرت با خودش فکر می کند که چطور وقتی او این قدر ناراحت است ، آها مسخره اش می کنند و به او می خندند ... و احساس می کند که پدر و مادرش او را دوست ندارند ، همین موضوع باعث گریه بیشترش می شود .
پاهایش درد گرفته اند ، چند ساعتی است که در خیابان به این طرف و آن طرف می روند و برای اینکه سریع تر راه برود ، مدام او را می کشند .ولی آلبرت دیگر خسته شده است و گریه اش به مراتب بلند تر و بیشتر شده ... در همین حین ، ناگهان ، خودش را در خیابان تنها می بیند ، گریه اش قطع می شود و به اطرافش نگاه می کند ...
دو فرد سالخورده به او نزدیک می شوند. چی شده پسرم ؟
پدر و مادرم مرا مسخره می کنند ، آنها مرا تنها گذاشتند ! و دوباره شروع به گریه می کند .
پیرمرد او را در آغوش می گیرد ، همسرش نوازشش می کند و این گرما و محبت انسانی به او آرامش می دهد .
آنها آلبرت را به یک کافه تریا بردند و براش شکلاتی خوشمزه خریدند و او جریان را برایشان تعریف کرد ، آنها سعی کردند او را آرام کنند ، سپس پیرزن به دنبال والدین آلبرت رفت . پیرمرد به او گفت : « پدر و مادرت تو را دوست دارند فقط نمی دانند که چطور علاقه شان را به تو نشان دهند » .
پیرزن با پدر و مادر آلبرت وارد تریا شد ، آنها که حسابی رنگشان پریده بود ، همه جا را دنبال او گشته بودند ، آنها تصمیم گرفته بودند که برای تنبیه آلبرت در گوشه ای پنهان شوند ولی فکر نمی کردند ممکن است در انبوه جمعیت او را گم کنند .
سال ها گذشت تا آلبرت متوجه خانواده اش قربانی یک تربیت نادرست بوده اند که هیچ وقت از ابراز احساس و علاقه در آن صحبتی نشده بود .
3 : آیا چیز خارق العاده ای در بیرون وجود دارد ؟!
یک روز ، بانوی سالخورده ای که سوزن خیاطی اش را گم کرده بود ، در حیاط خانه اش به دنبال آن می گشت ، فردی از آنجا رد می شد و وقتی متوجه شد که او نیاز به کمک دارد نزد او رفت و هر دو مشغول گشتن شدن شدند مدتی گذشت ولی سوزن پیدا نشد .ان شخص محل دقیق گم شدن سوزن را از خانم پیر پرسید و او اسخ داد : « آن را در خانه گم کردم » .
پس چرا این جا دنبالش می گردید ؟ شما تا ابد هم آن را در حیاط پیدا نخواهید کرد !
چون داخل خانه نور کافی وجود ندارد ولی این جا کاملا روشن است !
بیشتر ما مثل این بانوی پیر عمل می کنیم : چون خارج از خودمان ، به دنبال خوشبختی می گردیم . ما فکر می کنیم که بیرون از ما روشن تر استو هر اقدام و کاری ، در بیرون صورت می گیرد ! ولی نمی توان خوشبختی را در آن جا یافت !
خوشبختی در آرامش و تعادل درون ما نهفته است .
خوشبختی شرایط طبیعی و تمرکز حالت طبیعی ذهن ماست . این ما هستیم که باید آن چه راکه از قبل درونمان قرار داده شده ، کشف کنیم . دنیای درون اسرار آمیزترین دنیایی است که هنوز چیز های بسیار شگفت انگیزی برای جست و جو و کشف کردن دارد !
4 : توصیه وارن بافیت / به جوانان
جوان ها بهتر است از ولخرجی دوری کرده ، به خود متکی بوده و به خاطر داشته باشند که :
1- پول انسان را نمی سازد ، بلکه انسان پول را ساخته است .
2- تا حد امکان ساده زندگی کنید .
3- آنچه که دیگران می گویند انجام ندهید ، تنها به آنها گوش دهید و فقط کار را انجام دهید که احساس خوبی به شما بدهد .
4- به دنبال مارک های معروف نباشد ، چیزهایی بپوشد که در آنها احساس راحتی کنید .
5- پول خود را برای مواد غیر ضروری هدر ندهید ، تنها برای چیزهایی که واقعا به آها نیاز دارید ، پولتان را خرج کنید .
6- این زندگی شماست . چرا به دیگران اجازه می دهید بر شما حکومت کنند ؟!
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: بازدید از این مطلب : 1922
|
امتیاز مطلب : 0
|
|
مجموع امتیاز : 0